جشن عروسی وآقاطاها
سلام گل پسرم
توی این ماه رفتیم تهران عروسی بهاره خانم دخترخاله من
به شما وعسل وابوالفضل کلی خوش گذشت حتی بیشتر از بزرگترها
آقا طاها آماده عروسی شده
قربونش برم خودش یه پا داماده
وداخل تالار
وچندتا عکس از شما وعسل وابوافضل با ژستهایی که همشون ایده خودتونه
اولین باری که آقا طاها رفت سینما
سینما 29 بهمن تبریز فیلم شهر موشها
داخل سینما که شدیم خیلی هیجان داشتی وچراغهارو که خاموش کردن هی میپرسیدی مامان از صداش نترسم
بعد که فیلم شروع شد کلی کیف کردی
نمایشگاه پاییزه
چند تا عروسک بودن که باهاشون عکس نگرفتی بالاخره راضی شدی با آقا شیره عکس بندازی به شرطی که بابا بغلت کنه
واما در آخر بگم از حرف تازت
به بابا گفتی :بابا همه اسباب بازیهامو بنداز بیرون من دیگه بزرگ شدم میخوام دیگه کارتون نگاه نکنم وفقط اخبار و فوتبال نگاه کنم بعد یه دختر هم برام بخرتا من باهاش برم مدرسه ودانشگاه
بابا چقدر از حرفت کیف کرده بود