آخرین روزهای سال 93
تو را برای دوست داشتن دوست دارم
برای برفی که آب شد دوست دارم
تورا برای خاطره ها دوست دارم
تو را برای دوست داشتن دوست دارم
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
به خاطر گونه زرین آفتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست دارم
تو را برای دوست داشتن دوست دارم
سلام گل پسرم
این روزا داریم روزای آخر سال رو سپری میکنیم و همه در تکاپو هستن ما هم به کمک شما خونه تکونیهامونو کردیم آخه کافیه من شروع به کارکنم شما جلوتر از من یه دستمال ویه آبپاش برداشتی و همه جا رو آب مالی میکنی قربونت برم که اینقدر کاری و با سلیقه هستی به جز بعضی خرابکاریهات ولی وقتی یه کاری رو بهت میسپرم خیلی دقیق و با سلیقه انجام میدی مخصوصا هم که مورد علاقت باشه که دیگه هیچی
خلاصه بگم گلم که واقعا مظهر عشق مامان وبابا هستی و امید زندگیمون
بریم سراغ کارایی که این چند روز کردی
علاقه شدید به نوشتن با کچ داری ، با هم رفتیم پارک به اصرار شما که من هم باید با شما روی زمین نقاشی بکشم به یاد گذشته برات لی لی رو کشیدم وباهم بازی کردیم چه بامزه بازی میکردی و کلی خوشت اومده بود
اینا هم نوشته های خوشگلم
که شامل آب و بابا و مامان و طاها میشه
رفته بودیم فروشگاه شهرداری که همیشه برای خرید میریم اونجا اما این سری برای خرید نرفته بودیم وبابا کار اداری داشت که شما تا رسیدیم یه سبد ورداشتی و شروع به خرید کردی چه ذوقی میکردی که داری تنهایی خرید میکنی آخر سر منم به ذوق آوردی و چند قلم هم وسایل برداشتم این حس مردونگیت منو کشته جیگرم
چند روز پیش دیدم باز میخوای تو خونه آتیش بسوزونی و شلوغ بازی کنی فکردم که مشغولت کنم گفتم نقاشیهاتو بیار رنگ کنیم برای اینکه گردنت خسته نشه میز اتو رو دادم که روی اون نقاشی کنی با هم رنگ کردیم و شما بادقت وظرافت رنگ کردی اینم نتیجش
بعد چشمتون روز بد نبینه که میز اتو به پیتیکو تبدیل شد
که در نهایت پیچش دراومد
و اما برسیم به مطب چادری آقا طاها
لاله پارک و قطارسواری آقا طاها
آقا طاها بعد از آرایشگاه که آماده میشه برای عید
خوشگل پسرم از چند روز قبل رفته به استقبال چهارشنبه سوری