طاها عشق مامان وباباطاها عشق مامان وبابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

*طاها* مظهر عشق

از دوسالگی تا تولد سه سالگی نازدونه مامان

1392/12/23 7:59
نویسنده : مامان طاها
1,883 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم ،امیدو عمر مامان

روزهای بعد تولد دو سالگیت روزهای خوبی برات نبود تازه از شیر (جی جی )باز شدی حالت زیاد خوب نبود ناراحت

شدیدا بد حوصله وبهونه گیر شده بودی طوری که من خودم به خاطر از شیر بازکردنت پشیمون شدم 

مخصوصا شبها که نمیتونستی بخوابی

تا چند وقت از من جدا خوابیدی ولی هیچ اثری نداشت شبها تا دیر وقت باهات بازی میکردیم تا بخوابی تو کامپیوتر عکساتو نگاه میکردی کارتون میددی تا بخوابی طوری که دیگه بدون کامپیوتر نمیتونستی بخوابی که مجبور شدیم کامپیوتررو به بهونه خراب شدن جمع کنیمگریه

تو تلوزیون سی دی کارتون نگاه میکردی بعد برات کتاب قصه میخوندم داستان تموم میشد از خودم داستان درست میکردم وسطش خوابم میبرد از همه جا میگفتم حتی از اداره که بیدارم میکردی مامان داری چی میگی

 بگذریم از اذیتهایی که کشیدی وبه ماهم دادی

الان میخوام چند تا نمونه از کتابهات وسی دی هات رو برات نشون بدم

البته اینا یه نمونه کوچیک از قفسه کتاب و کیف های سی دی شماست

تابستون که شد برای اینکه حال وهوات یه کم عوض شه با عزیز جونینا رفتیم تهران اونجا با خاله اینا رفتیم کاشان و اصفهان البته بهونه گیری های شما هنوز تموم نشده و توی راه خیلی اذیت کردی :tantrumsmiley:

اینم چند تا عکس از اون حال وهوا

اینجا مشهد اردهاله که شما داری زیارت میکنی

 

اینجا شما وابوالفضل تو حیاط باغ فین حسابی آب بازی کردین:greenstars:

بعدش هم رفتیم توی کاخ و موزه ها وحموم فین

 اینم عکسهای اصفهان

 و اما یه کم هم از احوالات دیگه خودمون برات بگم

بعضی وقتها چون مامان وقت کافی برای آشپزی نداره مجبوربم بیرون غذا بخوریم:957:

کافی شاپ محلمون تقریبا شده آشپزخونه دوم ما

 و اما برسیم به فصل زمستون

 الهی مامان فدات شه

درست یه روز قبل از تولد سینا پیشونیت سوخت:30:

تو خونه داشتی هی دور خودت میچرخیدی که افتادی پشت بخاری تا من از اونجا وردارمت پیشونیت چسبیدو سوخت

تولد سینا، شما با صورت مجروح، پیشونیت سوخته وگوشه لبتم تب خال زده

تو اسفند 91 بهت جیش رو یاد دادم به کمک صندلی جیشI'm Sorry

چند ماه صندلی رو باخودمون همه جا می بردیم بعد دیگه از عادت دراومدی

 لحظه تحویل سال92  

چند تا عکس از ایام نوروز

 موزه فرش که تو ایام نوروز رفتیم

واما تولد سه سالگی جیگرمامان

 عزیزم، تولد سه سالگیتو خیلی ساده برگزارکردیم

من وبابا و آقا جونو عزیز جون بودیم

هدیه ما ادامه سالهای قبل ،بیمه عمر

هدیه آقاجون وعزیز جون یه اسکوتر خوشگل که به سفارش خودت خریده بودن

عکسهای تولدت با لباس پلیس که خیلی دوست داری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)