طاها عشق مامان وباباطاها عشق مامان وبابا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

*طاها* مظهر عشق

از سه سالگی تا اسفند 92

1392/12/29 11:50
نویسنده : مامان طاها
744 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان  

قبل از تولد سه سالگیت خیلی از چیزارو یاد گرفتی

مثلا اسم وفامیلی خودتو مینویسم روی کاغذ میتونی بخونی

همچنین کلمه بابا ، مامان ، عزیزجون ،آقاجون رو هم میتونی بخونی

عدد یک ،شکلهای مربع، دایره ،مثلث، مستطیل، شش ضلعی، لوزی رو هم وقتی میکشم یا جای دیگه میبینی سریع میگی Happy Dance

البته دو سال که داشتی میتونستی همه رنگها رو بگی و چندتا سرود فارسی و چندتا شعر ترکی وسوره ناس و فلق رو یاد گرفته بودی

قربونت بره مامان که هرچی یاد میده سریع یاد میگیریتشویق

حالا نوبت عکسهای خوشگل این فایلت

توی این عکسها مایو دخترونه پوشیدی قهقهه تا بتونی با مامان بری استخر زنونهDiving

عکسهای شمال که به اتفاق خانواده بابا رفته بودیم

 

تو این عکس رفتیم رستوران سنتی برای افطار

قربون اون مدل خوابیدنت بشه مامان

اینم اعتراضت به زیاد فوتبال نگاه کردن باباRolling Pin

از اونجایی که همش جاهای بالا سیر میکنی توخونه هم بالای مبلها و اپن هستی تو خونه دایی جون هم بالای مبل نشستی

اداره مامان رو خیلی دوست داری تا میرسی میگی گیم باز کن بازی کنم

رفته بودیم یه رستوران که اونجا میزبان دلقک بود به شما هم بینی و کلاه دلقک دادAlbert Einstein

مهر ماه رفتیم ماکو اونجا رفتیم به کاخ سردار ماکو

که موقع خوردن نهار زنبور پاتو نیش زدhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/beesmiley1.gif وپات شدید ورم کرد طوری که من فکر میکردم مچ پات در اومده بردیمت بیمارستان ماکو دکتر معاینه کردت وگفت زنبور نیش زدهگریه

یه روز عزیز جونو میخواستم برسونم شما هم داشتی کارتون نگاه میکردی گفتم طاها پاشو بریم عزیز جونو برسونیم شماهم گفتی مامان شما برین من کارتون نگاه میکنم منم بهت اعتماد کردم رفتم عزیزجونو رسوندم اومدم دیدم همون جور که نشسته بودی ،نشستی داری کارتون میبینیمنم سریع ازت یه عکس گرفتم

مامان قربون خودت وصندلیت بشه که عین مدیرا نشستی با خودکارو کاغذ

عکسهای ائل گلی وفروشگاه رفاه

روز تاسوعا که رفته بودیم مزار شهدا

بهت قول داده بودم که ببرمت موزه حیوانات که بالاخره بردمت

بهت توضیح داده بودم که اینارو خشک کردن و گذاشتن وشما هم نگران بودی که دوباره زنده نشن

زمستون 92 که کلی برف اومده بودو ماهم رفتیم پارک و کلی برف بازی کردیم

واما شهربازی لاله پارک که عاشقشی5.gif

از این بازی خوشت اومدو سه دفعه بازی کردی

اونجا هم کارتونو ترجیح میدادی

نمایشگاه بین المللی مبل

 

اکالسکه عروسک رو زیاد دوست داشتی برات خریدیم بچه توش هم تو ذهن خودت درست کرده بودی

نمیذاشتی توش عروسک بذارم به من میگفتی مامان بچه داره گریه میکنه بهش جی جی بده بخوابون قهقهه

بهت قول داده بودم که به محض عیدی گرفتنم به  شما ماشین شارژی میخرم

که الوعده وفا تا عیدی ها رو ریختن همون روز رفتیم ماشین شارژی خریدیم

ماهیهای عید که خودت با موبایل من عکس گرفتی

 

روز ٢٩ اسفند مامان تو اداره شیفته فرصت خوبیه تا شما هم بری و کلی کیف کنی خنده

 

پسندها (1)

نظرات (0)